loading...
دانشگاه پاک
محسن گرگندی بازدید : 3 سه شنبه 26 فروردین 1393 نظرات (0)

 

تجربه رهایی از اعتیادنزدیک به دو ساعت است که از فرودگاه برگشته ام . ولی بیقرار و مضطرب هستم . یکجا بند نمی شوم . دائم با خود کلنجار می روم ، چرا با یک تصمیم احمقانه می خواستم خود و خانواده را به خطر بیندازم .
سال پدرم نزدیک بود همسرم نمی تواند دراین سفر مرا همراهی کند تصمیم می گیرم تنها بروم د رآخرین لحظه به خاطر اعتیادم مجبور شدم مقداری مواد با خودم ببرم .
درشهرم مواد فراوان و مصرف کننده فراوان تر . ولی چون کسی نمی داند که من مصرف کننده هستم باید در خفا مصرف کنم . برای رفتن مشکلی پیش نمی آید . پس از انجام مراسم به خاطر عجله و مشغله فراوان از بودن مواد همراه خودم غافل می شوم . با عجله ساک را تحویل می دهم و خودم برای بازدید بدنی رفتم . زمانی که خانم مسئول مشغول بازدید بدنی شد ، دستش روی سینه ام ماند ، برای یک لحظه صدای قلبم را می شنیدم در گوشم طبل می کوبیدن ، سرازیر شدن عرق سرد را بوضوح حس می کردم . یک آن مغزم قفل کرد ، آب دهانم خشکید ، تمامی اتفاقات آینده در چشمم رژه می رفت . اگر مسئله ای پیش می آمد چه جوابی داشتم بدهم .
درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ با هدف آگاهی و اطلاع رسانی عموم مردم بخصوص جوانان در مورد اعتیاد ایجاد شده است امید است که مطالب این وبلاگ مفید و عبرت آموز باشد و توانسته باشد گامی هر چند کوچک در جهت رسیدن به یک جامعه پاک و به دور از اعتیاد برداشته باشد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 27
  • بازدید کلی : 363